شب یلدا شده باز،آروین جون خبر خبر ... شاه دوماد ،عسل پسر38 ماهگیت مبارک )
مبارک
سی ام آذره و یک شب زیبا
یه شب بلند به اسم شب یلدا
شب شب نشینی و شادی و خنده
شبی که واسه ی همه خیلی بلنده
همه ی اهل خونه خوشحال و خندون
آجیل و شیرینی و میوه فراوون
شب قصه گفتن و یاد قدیما
قصه ی لحاف کهنه ی ننه سرما
شب یلدا که سحر شد،فصل پاییز میره
جای پاییز رو زمستون می گیره
ننه سرما باز دوباره برمی گرده
کوله بارش رو پر از سوغاتی کرده
هوووووورااااا
سلام به انار شیرینم به هندونه سرخ و آبدارم به پسته خندونم به پاستیل عسلیه خودم
به آروین گلم
عزیز دل مامان امسال 4 مین یلداییه که حضور شیرینتو توی خونمون با تموم وجود حس می کنیم
پسر ناز و دوست داشتنیه من دوست دارم عاشقتم طعم تو به اندازه همه صبح های دل انگیز آفتابی شیرینه
یکی بود یکی نبود
زیر گنبد کبود
ننه سرما ، سوت و کور و بی صدا
پشت ابرای سیاه
روی بوم آسمون نشسته بود
کلاغا غار میزدند- غار ، غار ، غار می زدند
توی ده جار می زدند- جار ، جار ، جار می زدند
ننه سرما اومده- تیک و تیک و تیک سرده هوا
درها رو محکم کنین، سرما نیاد تو خونه ها
کرسی ها رو علم کنین
منقل ها رو روشن کنین
لحافِ کرسی پهن کنین
شب یلدا می رسید، تو خونه مون غوغا می شد
میوه های رنگ وارنگ
همه جور، از همه رنگ
پسته و آجیل شور
همه چیز، از همه جور
شب یلدا همگی بیدار می موندیم
میوه و آجیل می خوردیم
شعرای قشنگ مو خوندیم
شب های چله کوچیک
شب های تخمه شکستن، چیک و چیک
شب های قصه های قشنگ قشنگ
قصه های رنگ به رنگ
قصه ی دیو و پری
قصه ی خروس زری
قصه ی بز روی بوم
قصه دختر شاه پریون...
آروین جون ماهکم 38 ماهگیت مبارک
ماهگیت مبارک
کادوهای این ماهت خوشگلکم
برگهایی که با هم جمع کرده بودیم و چسبوندیش تو دفترت
و اینهم اسکوتر خوشگل هدیه تولدت ( دست عمه راضیه جون گل و عمو ابراهیم مهربون درد نکنه )
مبارکت عسلیه من