جشن دندونی آروین کوچولو

سلام سلام صد تا سلام     من اومدم با دندونام 

می خوام نشونت بدم       صاحب مروارید شدم 

یواش یواش و بی صدا        شدم جزء کباب خورها

 خاله مژده  و دایی ایمان ، ما  و مامان فاطی اینهارو به  شام  دعوت کردند و

چون  روز معلم بود خاله مژده جون  به من و مامان فاطی مهربون  یه هدیه

خیلی  خیلی قشنگ  دادند و بعد  خاله مژده  تمام هدایایی که شاگردهاش

براش آورده بودند رو بهمون نشون داد،  تو هم بغل مامان نسیم نشسته بودی

 و نگاه می کردی  و هر چیزی رو که من بر می داشتم یه گوشه اش رو می

گرفتی و تو دهنت می گذاشتی و تف مالیش می کردی بعدش  شروع کردیم

با هم بازی کردن ، و من شیکمتو پووف  پووووووووووف می کردم و می بوسیدم

 و یه نمه   قلقلکت  می دادم   تو هم همینطور  قهقه می زدی  و می خندیدی که یهو مامانی متوجه یه نقطه سفید رو لثه پایینت شدم و ااااااااااااااااااااااای

 داشت دندونت در می اومد  اون لحظه اینقدر بوسیدمت و دادو قال راه انداختم

و همو رو متوجه موضوع کردم بابایی  مهربون که نفسش به نفس تو بنده هم

اومد به هوا انداختت و یه چرخی زد و بوسیدت  و حسابی چلوندت  .  اونوقت

 همه به نوبت اومدند ،  ماچت کردن و قربون صدقه ات رفتن . بعد از یه مدتی برات این جشن و گرفتیم که خیلی شیرین و خاطره انگیز شد 

و اما کادوهااااا ...

 از طرف مامان نسیم و بابا رضای مهربون 

  200 تومن  پول 

 از طرف مامان فاطی  و بابا عیسی  مهربون 

یک پلاک دست خوشگل و ناز ( همونی که تو دستته گلم )

از طرف  مامان معصوم و بابا سعید مهربون 

50 تومن پول 

از طرف خاله گلی خاله تبسم جونم

200 تومن 

از طرف دایی ایمان  مهربونم 

100 تومن 

 از طرف عمو علی جونی

یه سرسره خیلی قشنگ

از طرف عمه راضیه جونم و  عمو ابراهیم مهربون 

50 تومن پول 

از طرف عمه ثمینا جونی و عمو داود مهربون 

از طرف بابا بزرگ ( بابا بزرگ بابایی )

40 تومن پول 

زن دایی رقیه و دایی اکبر  

 وجه نقد 

خاله زهرا و عمو وحید 

وجه نقد 

 دست همگی درد نکنه و جای اونهایی که نبودند واقعا خالی بود .

بفرمایید شام 

ما هم شدیم جزء کباب خورها 

 نوووووووووووش جونتون 

   در آخر هم همه مهمونها  مثل همیشه برای پسر نازنینم یادگاری نوشتن

  عزیزم مبارکت باشه