تعطیلات نوروزی 1
سلام به دردانه شیرینم
به آرامش جانم به آروینم که معجزه زندگیمه
سلام به هممممممممممممه دوست جونای ماهمون
اینقدر دیر اومدم اینجا که نمی دونم از کجا و چه جوری شروع کنم
چند روز قبل از تعطیلات خاله تبسم جون از اصفهان اومدن شمال و کل تعطیلات و با هم بودیم و کلی به هممون خوش گذشت
هر روز به اتفاق خاله جون و دایی ایمان اینا می رفتیم سمت شاپ ها و مراکز خرید و شهر بازی و رستوران و بستنی نعمت و ...
اینجا پاتیکاست که مدیرش همسایه گلمونه
خاله و دایی و زن دایی مژده و بقیه مشغول خرید و پرو و دیدن لباسا بودن تو و سامی جون هم از لا بلای رگال لباسها اینو رو اونور می دوئیدین و قائم موشک بازی می کردید و صدای خنده هاتون کل فروشگاهو پر کرده بود
گاهی هم به لباسها برخورد می کردی هنگراشون می افتاد و کلی خرابکاری بنابراین با هم اومدیم بیرون از فروشگاه منتظر موندیم تا بقیه خریدشون تموم بشه
داشتی دکور مغازه و می دیدی از دیدن ماشینای کلکسیون قدیمی لذت می بردی که خانم و آقای همسایمون ما رو دیدن اومدن پیشمون و کلی حال و احوال و تبریک و عید و..
از اونجایی که عباس آقا خیلیییی دوست داره چندین بار اومده دنبالت و گردوندتت و همیشه دعوت میشی خونشون با روژین خوشگلم دخترشون بازی می کنی دستت و گرفتو بردش داخل و کل 4 طبقه رو باهم دور زدید بعد اومدید پایین عباس آقا به پرسنلش معرفیت کرد و بهت عیدی داد گویا از قبل شیرین کاریهات و اون رقص معروفی که گفته بودم تولد آرنیکا جون ازت گرفته بود و به همشون نشون داده بودن
و همه کلی نازت دادن و گفتن ای جااااااااااااااان این آروینه
دیگه چایی نخورده پسر خاله شدی و میرفتی پشت دخل و ...
قربون پسر گلم بشم که هر جا می ره سریع برا خودش دوست پیدا می کنه
ای جوووووووووووونم پسر کنجکاو من
وقتی بهونه گیر میشی قیافت اینجوری میشه
دو تا نفسای من آروینم و سروش گلم
عاشق آب بازی ...
همیشه 2 لیوان شیر یا آب یا آب میوه
یکی برای خودت و یکی برای مامانی
فدات شم من که همیشه به فکر مادرتی
از اونجا که شما از ی خورده بیشتر شکمویی
اون استکانی که سهم منه رو تا به دستم برسونی چند قلپ ازش می خوری
خوشگلکم همیشه به حقت قانع باش