فصل پاییز آمد و باز هم مدرسه ها ...
بوی مدرسه ، بوی پاییز
بوی نم بارون تو خیابون خیس
بوی مدرسه ، بوی پاییز
بوی دفترهای نو و تمیز
شوق دیدن بچه های قدیمی
همشاگردی های مهربون و صمیمی
خوندن دعا تو صف صبحگاهی
انجام چند تا نرمش برای شادابی
نشستن پشت نیمکتهای چوبی
یاد میز معلم و تخته سیاه چوبی ....
سلام به پاییز قشنگ
سلام به برگهای سرخ و زرد رنگ
سلام به بارون که با اومدنش طراوت و شادابی رو بهمون هدیه کرد
سلام سلام هزااااااااااااااااااران سلام گرم به همه دوستای خوب و گل و ناز و مهربونم
با وجود اینکه مدت طولانی بود نتونستم بهتون سر بزنم ولی همیشه با مهربونی زیاد به یادمون هستید و با نظرای پر مهرتون مارو شرمنده محبتهاتون می کنید ممنووووووووووون از همتون روی گل ماه همتونو می بوسم و مثل همیشه براتون آرزوی سلامتی دارم
سلام به پسرم به آروین گلم که خیلی خیلی آقا شده
تو این مدت اتفاقهای خوب زیادی برامون افتاد و چون خیلییییییییییییییی وقته که برات مطلب نگذاشتم یه چند تا پست و با هم می گذارم و تکمیلشون می کنم ولی خوب از آخر می یام اول
داغترین خبر اینروزای شما گل پسر نازم ، مهد رفتنتونه
که خودش داستان و حکایتی داره
وقتی خاله تبسم جون گلت مهمون ما بودند با هم به مهدهای سرشناس شهرمون رفتیم از دیدگاههای مختلف ارزیابیشون کردیم و نتیجه بر این شد که شما همون موسسه مطالعه و خلاقیتی که از اول برات در نظر گرفته بودم و برید
امیدوارم از این انتخابم تا آخرش همینطور راضی باشم
چون مامانی سر کار می رم و هر روز ساعت 7:30 از خونه خارج میشم متاسفانه نمی تونم شما تپلچه ماهمو به مهد ببرم و از اونجا که شما ناقلا مثل مامانیت خیلی خوش خواب هستی برا همین مامان فاطی مهربوووووون و بابا عیسی جون گلت هر روز میان و شما رو با هزار ترفند و ناز و نوازش از خواب شیرینت بیدار و روونه مهدت می کنند و برگشتن هم بابایی می یان دنبالت ( خوش به حالت عزیزم چقد خواهان دارید شما )
خدا را شکررررررررررر خیلی خیلی خوشحال و راضی هستی و این رضایت کاملا از رفتارت پیداست
روز اول مامان فاطی مهربون برات گل و شیرینی گرفت و با هم به مهد رفتید مامان فاطی گفت اینقدر هیجان داشتی و شاد بودی که نگو و نپرس
حیف شد مامانی نبودم تا این لحظات شیرینو کنارت باشم
بابا عیسی جونم و مامان فاطی مهربونم دستای پرمهرتونو می بوسم دوووووووووووووووووستون دارم
آروین جونم آماده برای مهد رفتن
قربونت عزییییییییییزم
وقتی بر می گردی انگار کوه کندی
آخر هفته هم با هم رفتیم بیرون تا حسابی حالشو ببری
موسیقی زنده پخش میشد
رفتی کنارشون واستادی و همراهیشون کردی
آهنگ گل گلدون من و می زدنند و شما هم می خوندی
این هم اولین جایزه از طرف مدرسه به پسر گلم
ازت پرسدم چی کار کردی خانم معلمت بهت جایزه داد
گفتی بلاشون شعل ( شعر ) خوندم
گفتم کدوم شعر
گفتی وا ویلا لیلی دوشت دالم خیلی و...
اینهم وسایل مورد نیاز مهدت گلم
ای جوووووووووووونم زمین شناسی و نجوم و شیمی و....
اینهم کوله پشتی عسل پسری