گردش بهاری 3
سلام به نفسم
آروین گلم یه شب که همه شام خونه مامان فاطی جون اینا بودیم قرار گذاشتیم فرداش بریم تو دل طبیعت هرکدوم جایی رو پیشنهاد دادیم ولی از اونجایی که دایی علی مهربون فکر همممممممه جا را می کنه با توجه به وضعیت جوی هوا
از رو نرم افزار جی پی اس موبایلش یه جای خوب و خوش آب و هوا که هم نزدیک باشه و هم خوش منظره رو پیشنهاد داد اینطور شد که اومدیم اینجا چقدر هم زیبا
در جستجوی قور قوری
مامان نشیم بیا این قولباغه لو بلام بگیل بیا دیده
بیا باهمدیده ( با همدیگه ) قولباغه باژی کنیم
ای جوووووووووووووووووونم نفسم عزییییییییییییزم سام کوچولوی ناااااااااااااااااااازم
قربوووووووووووون پسر باهوش و بازیگوشم که از هیچی سرسری نمی گذره و اینقدر سوال می کنه که گاهی آدم مجبور میشه بره معلوماتشو زیاد کنه
نوش جونتون
بعد از کلی ماشین بازی و آب بازی و نقاشی و خوندن فلش کارت و... نوبت قایم موشک از نوع نشستنی شد ( این دیگه چه جورشه )
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآللللللش آلش دون کدایی ( آرش جون کجایی ) ؟
این هم پاتک پدر و پسر شکموی خودم
غروبش هم مامان فاطمه مهربون یه آش رشته خووووووووووشمزه درست کرده بود که تو اون هوا واقعا چسبید آشهای مامان جونم حرف نداره
جای هممممه خالی خصوصا خصوصا داداشیه مهربووووووووووووونم سعیدجون مااااااااااااااااااااااااهم و زن داداشم، گیت نااااااااااااااااااااازنینم که همیشه و همه جا جای خالیتونو حس می کردیم ایشااااااااااااااااله بزودی بیاین ایران و از نزدیک روی ماهتنونو ببینم و یه دل سیر بغلتون کنم
یه عااااااااااااااااااااااااالمه بوس برای شما که عزییییییییییییز دلمین
یه خوابه راحت بعد کلی شیطنت