روزای گرم برفی آروینم
ننه سرما توی راهه
داره پیداش می شه باز
رو سرش چتر سیاهه
داره پیداش می شه باز
ننه سرما با خودش ، برف و بارون میاره
همه جا ابری میشه برف و بارون میباره
دونه دونه برف میاد، میشینه رو خونه ها
کفترها پر می زنن، می رن توی لونه ها
سلام به پسرم ، به عسلم به آروینم که نفسمه و خودش می دونه که همه کسمه و نفسم به نفسش بنده
عزیز دلم ، شب اولین روزی که برف اومد به اتفاق همسایمون و دخترش رفتیم پشت بوم
چون اینجا شهر ساحلیه کمتر برف می یاد
خداخدا می کردم تا صبح حسابی برف بیاد تا از نزدیک ببینیش و لمسش کنی ،بازی کنی و لذت ببری تو کتابات وقتی آدم برفیو می دیدی ازم می پرسیدی این چیه چی جول دلست میشه
تا اینکه خدا خواسته دلمونو شنید و نعمتشو نصیبمون کرد ،با اومدنش یه عاااااااااااااالمه شور و نشاط و خنده و بازی رو برامون هدیه آورد
صدای خنده های تو زیباست
چهره ی خندانت بهترین هدیه خدا برای ماست.
این کاپشنت و بابا جون از هند از فروشگاه بنتون ( beneton )برات خریده بود یادمه اون موقع چقدر آرزو می کردیم کی میشه تو رو داشته باشیم
وهمش بابایی بهم می گفت یعنی میشه خدا بهمون یه نی نی بده ... عسلیمون اینقده بشه تا اینارو تنش کنیم وحسابی از بودنش کیف کنیم و لذت ببریم
خدا جون مهربونم ممنوووووووووووون ازاینکه داریمت
خدا جون مهربونم دوستت داریم
قربون ذوق کردنات عشقم
خدا جون شکرتتتتتتتتتتتتتتتت
مامانی بلام اسنو من دلست می کنییییییی ( snowman )
منو باباییه مهربون دست به کار شدیمو با کمک جنابعالی این اسنو منو ساختیم
کیک و چایی هم براتون آماده کرده بودم ولی بابایی یخ یخو دیگه طاقت نیاورد و گفت بریم خونه بخوریم
وقتی داخل آسانسور شدیم همینکه دیدی بابا شاسی طبقه 2 رو فشار داد سریع اعتراض کردی که خونه نلیم من می خوام بلف بازی کنم ... در آستانه گریه کردن بودی که بابایی تسلیم شد و دکمه پارکینگ و فشار داد و رفتیم یه کم هم پایین بازی کردی
شبش هم مامان فاطی مهربووووونم همه رو دعوت کرد و رفتیم پیششون
برامون پیش غذا یه آش خوشمممممممممزه درست کرد که 10 امتیاز و بهش دادیم خیلیییی بهمون چسبید
سامی جون جونیم هم بود و کلی باهم بازی کردیم و خوش گذروندیم
من و عشقم
ناقلا یه مشت برف از رو درخت برداشتی چسبوندی به صورتم
قربون اون دیمپلت بشششششششششم من
الهی عزیییییییییییییز دلم لبات همیشه خندون باشه
هیچی نمی خوام جز شادی و صدای خنده های بلندت
حسابی از برف بازی لذت بردی ها
زدی ...
داری فرار می کنی ...
همه چیز فدای صدای خنده های تو
آروین و هستی
می خوام بگلش کنم
با هزار ترفند راضیت کردم بریم خونه
دیگه داشتی قندیل می بستی ولی باز ول کن نبودی
اومدیم خونه تمام تنتو کرم زدم
از سرما پوستت خشک شده بود
یه لیوان شیر داغ بعد یه خواب رااااااااااااااااحت
پسرم , تو هستي، تمام جهان با من است
تو مهتابي و آسمان با من است
به عمق نگاهت كه سر مي زنم
فضايي بدون زمان با من است
هيچ تنها نخواهم گذاشت
تو را ، تا زماني كه جان با من است
تو مرا می فهمی،
من تو را می خوانم و همین ساده ترین قصه ی یك انسان است.
تو مرا می خوانی من تو را ناب ترین شعر زمان می دانم
و تو هم میدانی تا ابد در دل من می مانی!!