دلنوشته های بابایی برای نفسش ،آقا آروین
سلام به تو گل پسر
شیرینی مثل عسل
سلام به تو نازنین
رو زانوی من بشین
سلام عزیزترینم
تو دنیا بهترینم
سلام به روی ماهت
تو قلب بابا جایت
موهات به نرمی پر
بابارو از یاد نبر
چشات مث آسمون
قدر بابا رو بدون
قد و بالای رعنا
صورت داری مثل ماه
کاشکی زبون وا کنی
بابا ، بابایی کنی
آخ قربون اون صدات
بابا بابا گفتنات
فدای اون خنده هات
تاتی تاتی کردنات
گل پسر نازنازی
کی ما بریم توپ بازی
بزرگ بشی الهی
گلم چه قدر تو ماهی
بشی تو ای مهربون
واسه بابا همزبون
برای تولد زیبای تو نگاشته ام ...
فرزندم آدمها از کودکی خود خسته می شوند وبرای بزرگ شدن عجله دارند و بعد دوباره پس از مدتها آرزو می کنند که کودک شوند.
انسانها سلامتی خود را فدا می کنند تا پول بدست آورند و بعد حاضر می شوند همه پولهایشان را بدهند تا دوباره سلامتی خودشان را بدست اورند.
همیشه آرزو می کنم که از کودکی خود تمام لذت را ببری و مثل آنهایی نشوی که در حسرت یک لحظه از دنیای کودکیشان حاضرند لحظه ها را فراموش کنند.
مردم اطرافمان به قدری نگران آینده هستند که حال را فراموش می کنند در حالی که نه حال را دارند و نه آینده را.
آدمها طوری زندگی می کنند که گویی هرگز نخواهند مرد و وقتی زمان ترک دنیا می رسد آنچنان ضجه می زنند که انگار هرگز زنده نبوده اند. از زندگی خود امیدوارم لذت ببری . چرا که هرگز لحظه ها تکرار نمی شوند.
شکستن دل کسی چند لحظه بیشتر طول نمی کشد ولی برای بدست آوردن دل و التیام آن شاید به سالها زمان احتیاج داشته باشی. یادت باشد که هرگز نمی توانی کسی را وادار کنی که عاشقت باشد. عشق را سرلوحه زندگیت کن که عاشقی لذتی بسیار برایت به ارمغان می آورد.
یادت باشه پسرکم که توانگر کسی است که به کمترینها قناعت کنه نه آنکس که بیشترینها را دارد.
اینوبه یاد داشته باش که خدا همیشه در قلب کوچک تو هست و همیشه خواهد بود.
چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد
چه نکوتر آنکه مرغی ز قفس پریده باشد
پر بال ما بریدند و در قفس گشودند
چه رها چه بسته مرغی که پرش بریده باشد.......
در ساحل امواج خاطراتم موجهای خروشان اندیشه به حرکت درآمده اند . این افکار را بسان دریایی می بینم و رشته های مشوش تفکرم را به امواج مواج آن دریا می سپارم.. پسرکم همیشه در کنار دریا آرامشی عجیب داشته ام چرا که الفتی دیرینه با گوش ماهیهای به ماسه نشسته دریا داشته ام.
صبحها دریا چه طلوع با شکوهی دارد و ایا می توان پنداشت که اینچنین طلوعی یک غروب دل انگیزی داشته باشد. و آیا دیگر طلوعی خواهد آمد تا روی این غروب زیبا را با لکه ای از سپیدی محض بپوشاند.
تو ای غروب صمیمی من لحظه ای زیباتر از وقوعت نخواهد بود.
ای خورشید سرخ رنگ دریا در انعکاس امواج خروشانت بویی از عشق و محبت به مشامم می رسد و گویی سرخی گونه ات را از گل زیبای محبت به ارمغان گرفته ای.
لحظه هام پر از احساس لطیف باروون میشه...
وقتی کنارمی
حس میکنم
خوشبخت ترین ادم دنیام...
با تو
این قلب ترک خوده اروم میگیره و می تونه
دور از هیاهو پر بکشه...
زندگی زیباست
وقتی تو کنار منی...
چه حسه غریبی دارم..
امشب انگار تموم اسمون پر از ستاره س
و مهتاب
به وسعت خوشبختی من و تو خیره شده...
کاش میشد واسه همیشه
من باشم
تو باشی
این شب مهتابی باشه ...
همه چی آرومه تو به من دل بستی
این چقد خوبه که تو کنارم هستی
همه چی آرومه غصه ها خوابیدن
شک نداری دیگه ،تو به احساس من
همه چی آرومه من چقد خوشحالم
پیشم هستی حالا به خودم می بالم
تو به من دل بستی از چشات معلومه
من چقد خوشبختم همه چی آرومه
تشته ی چشماتم منو سیرابم کن
منو با لالایی دوباره خوابم کن
بگو این آرامش تا ابد پابرجاست
حالا که برق عشق تو نگاهت پیداست
همه چی آرومه من چقدر خوشحالم
پیشم هستی حالا به خودم می بالم
تو به من دل بستی از چشات معلومه
من چقدر خوشبختم همه چی آرومه
همه چی آرومه من چقدر خوشبختم ...