باز می آید بوی ماه مهر ماه مدرسه
فرق نمی كنه مدرسه ای باشي يا نه، معلم باشی یا محصل
خانه دار باشی یا کارمند پزشک باشی یا مهندس ...
اين حال و هوا برای همه كسایی كه یه زمانی پشت ميز و نيمكت می نشستند اونقدر آشنا و خاطره انگیزه كه بعد ازگذشت سالها هم ازشیرینی اون ذره ای کم نمیشه ...
پسر عزیزم آروینم چند روز پیش باهم رفتیم مرکز شهر تا یه گشتی بزنیم و از آخرین روزهای گرم و شیرین تابستون لذت ببریم.
همه جا غلغله بود لوازم تحریر فروشها جای سوزن انداختن نبودن بعضیها مشغول خرید کیف و کفش بعضی ها لباس مدرسه پرو می کردندو....
بچه های کوچیکی رو دیدیم که نایلونی که هم قد خودشون بود کشون کشون می بردند و صورتهای ناز خندونشون بوی مهر و امید می داد از شادی و هیجانشون به وجد اومده بودیم از کنار بچه ها که رد می شدیم با نگاه مهربوووونت همه رو به سمت خودت جلب می کردی مامانی بهت گفتم ایشالله که شما هم میری مدرسه باسواد میشی وبرام کتاب می خونی ویه عااااااااااااالمه چیزهای خوب یاد می گیری ...
وای که چقدر دلم برای خرید مدرسه تنگ شده بود رفتم برات این کیف خوشگل و یه مقدار لوازم تحریر خریدم تا حس و حالم فوله فول بشه چقد لذت بخشه برای مدرسه جنابعالی خرید کردن ...
می رم مدرسه ، می رم مدرسه جیبام پر فندق و پسته
موش موشک من می خوره غصه که نمی تونه بره مدرسه
آهای مدرسه آهای مدرسه توی کتاباااااااااش پراز قصه
اینجا مثه این بچه شیطونهایی شدی که از مدرسه می یان کیف و کفششون یه طرف پرت می کنند
وااااااااااااااااااااای می خووووووووووووووورمت
جونم برات بگه از کارها و حرفهای شیرین این روزهات
****یه روز بابا سیر خورده برده بود آخه خیلی سیر دوست داره به بابا گفتی بوی ادکنوت ( ادکلن ) سیر اومد
****وقتی می خوای بیرون بری واسه اینکه نشون میدی خیلی خوشحالی مثه فرفره تند و تیز بی ترمز با شوق و هیجانی که تمام صورتتو پر می کنه میگی بلیم بیلون لودخونه خوب بله ( خوشمزه ) ببینیم
ماااااااااااااااااسینهاااااااای ( ماشینهای ) خوب بله گوباده های خوووووووووووب بله (قورباغه های خوشمزه) پلادوهای خوووووووب بله( پدالوهای خوشمزه)
شکموی مامانی یعنی همه چی برات خوشمزه و خوردنیه
**** بازی با حیوونهای جنگل رو هم خیلی دوس داری با درختچه هایی که داری یه جنگل درست می کنیم بعد تو میشی شیر همیشه دوست داری شیر یا پاندا باشی
بعد می گی من شییییییییلم . گنده هم قبی هم ( قوی ) کداهم ( شجاعم)
به مامان می گی شیل تس داره ( شیر ترس داره )؟
آ ب تس داره؟
( یه بار که با بابایی حموم رفتی صدای آب تو لوله ها توجهتو جلب کرد و یه کم ترسیدی از اون روز سوالی می پرسی ؟ آب تس داله ؟ چند بار هم بهت بگیم نه عزیز دلم آب ترس نداره ببین شیر آب و باز میکنیم آب از تو لوله می یاد بیرون بعد شما می تونی آب بازی کنی ؟ ولی باز هم هرجا یادت بیاد می گی آب تس داره ؟ دیگه شده یه بازی برات...
آب تس داله ؟ پببانه تس داله (پروانه ترس داره ) ؟
نخود تس داله ؟
بابا پنجی ( باب اسفنجی ) تس داله ؟
ختتنگ ( خرچنگ ) تس داله ؟
....
****وای من عاشق نشیم خانوم گفتنتم
به من می گی ؟ نشیم خانوم کدایی ؟ خانووووووووووم کدایی ؟
مامان جون چجووووولی ( چجوری )؟خوبیییییییی
مامان : خوبم شما چطوری؟
****این عادتت هم هنوز رفع نشده
هر وقت مامانی برم wc
البته از دست شما فکر کنم کلیه هام دچار نقص فنی شدند
شروع به گریه میکنی
و می گی مامانی کدایی گییه کددم ( کجایی گریه کردم) زاری کددم
****یه روز هم وقتی داشتی با مامان معصوم صحبت می کردی بهش گفتی برام سیب بلی ( سیب زمینی )خوب بله دلست کن با ماهی ، ماهی قژل آآآلا
قربون پسر خوشخوراکم
غروبش بابا سعید و مامان معصوم اومدند پیشمون برات ماهی آوردند و تو گفتی بابا سحیدی (بابا سعیدی) بلام (برام ) ماهی آبلدی
****تو بازیهات به ماشینات می گی ماشینها تصابخ نکنید قلاضه میشید
بلید تعمیل گاه
**** یه چند وقتیه دایی علی و مامان فاطی و بابا عیسی رفتند مسافرت میگی مامان پاتی رفت دکتل ( دکتر ) علی با ماسین رفت هرکی در می زنه بدو می ری سمت در میگی علی اومده علی اومده ... بمیرم برای دل کوچولوت که اینقد دلتنگ دایی علی هستی
****خیلی حواسم هست که گاهی تو فیلمها صحنه های خشن داره نبینی
ولی گاهی از دستمون در می ره
یه روز وقتی یه صحنه زدو خورد دیدی قیافت تو هم رفت بابایی گفت بازیه الکیه
من هم گفتم بابا جون کانالو عوض کن یه کانال خوب بیار
الان اگه خودت یه همچیین صحنه هایی رو ببینی زودی می ری کانالو عوض می کنی می گی بازیه تس نداله التیه ( الکیه )....
****گاهی کارهایی می کنی که مامانی مهربونو مجبور می کنی یه کوچولو دعوات کنم
مثلا همیشه آب که می خوری باقیشو می ریزی روی میز و لیسش می زنی
یا وقتی یه پارچه زیرت پهن می کنم تا چیزی بخوری آخرش می یای پارچه رو بر میداری میگی جمع کردم و مامان بیچاره بایددوباره همه جا رو جارو کنم
البته می دونم پسر گلم می خواد به مادری کمک کنه ولی خووووووووووووووواهشا بی خیال کمک شو خونمون پر شده از مورچه
ناگفته نمونه که یه عالمه همبازی پیدا کردی و حسابی سرگرم میشی و میشینی باهاشون بازی می کنی و به رفت و آمدشون نگاه
یا گاهی وقتی تو شیشه یا لیوان برات آب میوه یا شیر می ریزم، می ریزی رو لباست
می گم آروین تو همش داری دوباره کاری می کنی تازه لباستو عوض کردم دیگه هر بارکه خرابکاری می کنی می یای میگی نشیم (نسیم )دوباله کالی شد عبض کن ( دوباره کاری شد عوض کن )
چشم قربان امر دیگه ؟؟.....
شاید تو هم مثل مامانی از یکنواختی خوشت نمی یاد حتی تو لباس پوشیدن تند تند می گی مامان عبض کن یچی دیگه بده بپووشم خوششل( خوشگل ) بشم
بهم می گی مامانی دعبا نکن .مامان هپی شو اینطولی نیگا نکن صدا بلند حف نزن
آببین نالاحت میشه
**** من شیلین زبونم نشیم خانوم تو هم شیلین زبونی ؟ای جوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووونم قربون پسر ماهم که اینقده شیرین زبونه
این حرفهات برگرفته از کتابهای من بلدم سلام کنم ؟ تو بلدی سلام کنی ؟
گاهی می گی من بلتم بخنتم ؟ هاهاهاهاها
تو بلدی بخنتی ؟ حالا اینو به هرکدوممون بگی باید بخنده
کتابهایی که برات می خونم باز تابشو تو کارهات می بینم
یه روز به گاز خوراک پزی نزدیک شدی بهت گفتم عزیزم اینها همشون خطرداره اگه نزدیک آتیش بشی می سوزی ( یه بار یه کوچولو سوختی ) می دونی سوختن چیه
صداتو کلفت کردی و گفتی آتیش نشانی بیاد بی بووووووووووو بی بووووووووووو( آژیر ماشین ) خاموس کنه
مثه دست نی نی نی (می می نی ) بوف شد پای خلسی بوف شد به کببیت (کبریت ) دش زد شوخت
من هم بهت می گم تو هم با این کارهایی که میکنی مامان ناراحت میشه .میگی مثله لنی ؟ می گم مثله لنی بعد می یای خودتو لوس می کنی پاهامو بغل می کنی ولی خوب باز همه اینها تکرا ر میشه
****مدام ازمون می پرسی این چیه ؟ اون چیه چیه
چ رو مثل ش و نوک زبونی می گی قربووووون کلوچه خوشمزه خودم
**** ماهی توی تنگ آب عیدمونو می یاریم و بهش غذا می دی و از این کار خیلی لذت می بری و کنار تنگ دراز می کشی و باهاش حرف می زنی گاهی براش شعر می خونی بهت قول دادم به زودی ماهی کوچولو بندازیم تو رودخونه
اینو بگم که صدات خیلییییییییییییییییی قشنگه
شبها بعد از قصه ولالایی و تعریف و صحبت از اتفاقهای خوش وکارهای خوبی که تودر طول روزبا هم انجام دادیم نوبت تومی شه که برامون شعر بخونی وقتی گلنارو برای من و بابایی می خونی اینقدر کیفمون کوک میشه و گاهی اشک شوق تو چشمم جمع
**** آروین جون ماهم دیگه دست و پای چپ و راستتو هم یاد گرفتی
**** صندلی های میز نهار خوری رو پشت هم می چینیم گوشتکوب میشه دنده ات و یه در قابلمه میشه فرمونت
مامانی بیچاره اینهمه درس خوندم حالا شدم شوفر راننده چه میشه گفت ؟...
**** این هم بگم که تازگیها یه کم نه بیشتر از یه کم لجباز شدی ...و هرکاری می کنم که با چیزهای دیگه سرگرم بشی تا فراموش کنی و برات عادت نشه نشد ، فعلا نشد . اینو بدون نشد نداریماااااااا
****هنوز اسم خیلی از رنگهارو یاد نگرفتی
شاید هم زود باشه ؟ ....نمی خوام فشار بیارم بالاخره امروز نه فردا یا پس فردا بالاخره یه روز اینهم یاد می گیری
از این به بعد می خوام بهت بگم کلوچه یا پاستیل یا شیرین عسل یا هانی یا شاید هم هلوووووووووووی مامانی عاااااااااااااااااااااااااااااشقتم هلوووووووووووی مامانی
عاااااااااااااااااااااااشقتم کلوچه شیرینه پاستیل عسلییییییییییییییییییییییییی من
مامانی از 3 شنبه کلاسم شروع میشه این ترم واحدهای بیشتری دارم ولی قول می دم مثه همیشه برات وقت کافی بگذارم ویه روز ببرمت تا دانشجوهام ببیننت .چند روز پیش که رفته بودم همه سراغتو می گرفتند
از این شعرها هم خیلی خوشم می یاد خواستم تو وبت بگذارم
اي دبستاني ترين احساس من
خاطرات كودكي زيباترند
يادگاران كهن مانا ترند
درسهاي سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود
درس پند آموز روباه وکلاغ
روبه مكارو دزد دشت و باغ
روز مهماني كوكب خانم است
سفره پر از بوي نان گندم است
كاكلي گنجشككي با هوش بود
فيل ناداني برايش موش بود
با وجود سوز وسرماي شديد
ريز علي پيراهن از تن ميدريد
تا درون نيمكت جا ميشديم
ما پرازتصميم كبري ميشديم
پاك كن هايي زپاكي داشتيم
يك تراش سرخ لاكي داشتيم
كيفمان چفتي به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هايش درد داشت
گرمي دستان ما از آه بود
برگ دفترها به رنگ كاه بود
مانده در گوشم صدايي چون تگرگ
خش خش جارو ي با پا روي برگ
همكلاسيهاي من يادم كنيد
بازهم در كوچه فريادم كنيد
همكلاسيهاي درد ورنج وكار
بچه هاي جامه هاي وصله دار
بچه هاي دكه خوراك سرد
كودكان كوچه اما مرد مرد
كاش هرگز زنگ تفريحي نبود
جمع بودن بودوتفريقي نبود
كاش ميشد باز كوچك ميشديم
لا اقل يك روز كودك ميشديم
ياد آن آموزگار ساده پوش
ياد آن گچها كه بودش روي دوش
اي معلم ياد وهم نامت بخير
ياد درس آب وبابايت بخير
اي دبستاني ترين احساس من بازگرد اين مشقها را خط بزن
اي دبستاني ترين احساس من بازگرد اين مشقها را خط بزن
محمد علی حریری جهرمی
باز آمد بوی ماه مدرسه
بوی بازی های راه مدرسه
بوی ماه مهر ماه مهربان
بوی خورشید پگاه مدرسه
از میان کوچه های خستگی
می گریزم در پناه مدرسه
باز می بینم ز شوق بچه ها
اشتیاقی در نگاه مدرسه
زنگ تفریح و هیاهوی نشاط
خنده های قاه قاه مدرسه
باز بوی باغ را خواهم شنید
از سرود صبحگاه مدرسه
روز اول لاله ای خواهم کشید
سرخ بر تخته سیاه مدرسه
قیصر امین پور
ماه مهر است و دلم پر شور و نشاط ، پر از عشق و امید ...
عااااااااااااااااشق ماه مهرم چون ماه مهر ، ماه زیبایی وصف نشدنی، ماه همه خوبیهاست ،ماه عشق ،ماه امید ،ماه مهربونی از همه مهمتر ماه زمینی شدن فرشته ی ماهم آروینم همه عشق و امیدم ...
آروینم شکفته شدن گل مهر وجودت در پر مهر ترین و قشنگ ترین ماه سال که مهرش را به شکوفا شدنت مدیون است مبااااااااااااااااااااااارک