آروین یعنی میوه ای از بهشت
یه سلام گنده ی گنده ... به همه ی اونایی که خواسته یا نا خواسته اومدن پیشمون
من هم مثل مامان امیر سام جونم روزی که تصمیم گرفتم برای آروین جون تو نی نی وبلاگ یه خونه کوچیک برای ثبت خاطرات و عکسهای خوشگلش بسازم فکر نمی کردم که قراره اینهمه دوست، اینهمه تجربه، این همه خاطره ی قشنگ با دوستای مهربون که قلبشون به وسعت دریاست و نگاهشون پر از عشق و صفاست داشته باشم چه قدر زیبا و لذت بخشه ...انگار داریم باهم ودر کنار هم بچه های شیرینمونو بزرگ می کنیم به راحتی، تجربیات ، آموخته ها و سلایق و هنرها و ابتکارات همو می بینیم وازهرکدوم که بخوایم بهره می بریم و بکار می گیریم ...
وقتی وارد خونه کوچیک این فرشته ها می شیم تازه می بینیم که چقدردفتر خاطرات بزرگ شدن این وروجکها شبیه همن ... شیرین زبونی هاشون ، شیطنت ها شون ، خنده ها و گریه هاشون و....
امروز سارینا دندون در می یاره فردا سام و امیر محمد و بردیا چند روز بعد ماهان وآنیسا و...
دیروز تولد باران و آرش بود امروز کیارش و فردا آروین و سروش و بهراد و آران و آرتمیس و.....
ایشالله برگ برگ دفتر زندگی این فرشته های خوشبختی پر باشه از خاطره های قشنگ و زیبا
کوچولوهای نازو شیرینم با اینکه از نزدیک ندیدیمتون حتی
یک دفعه هم لمستون نکردم ولی عاشقانه دوستون دارم
و دلم براتون تنگ میشه با خوشحالیتون خوشحال و با نگرانیتون دلنگرونم .
دوستتون دارم و براتون از صمیم قلب از اعماق وجودم بهترینه بهترین هارو از خدای مهربونم خواهانم ...
دوست دارم همینجا از ( موسس شبکه اینترنت )
Tim Berners-Lee تیم برنرس لی و موسس نی نی وبلاگ
وهمه کسایی که این شبکه های اجتماعی رو اختراع و حمایت کردند از خواهر گل مهربونم که منو با نی نی وبلاگ آشنا کرد و از همسر عزیزم که زحمت اولیه درست شدنشو کشید صمیمانه تشکر و قدر دانی کنم ( آروین جون اون موقع شما خیلی کوشول بودی و مامانی اصلا وقت نمی کردم آخه دوست داشتم فقط و فقط به تو توجه کنم در کنارت باشم تا از هر نظر در آرامش و رفاه باشی .هر از گاهی می یومدم برات عکسهاتو می گذاشتم ولی از این پس سعی میکنم پستهای قبلیتو کم کم کاملشون کنم .
اولین روزی که وبلاگت استارت خورد 24آذر 90 بود که اونموقع 2 ماهه بودی دلبندم )
جداٌ با داشتن اینترنت چه قدر همه چی راحت و آسون در دسترسمونه
و اما عکسهای خوشگل و شیرین کاریهای فسقلی خوشمزه ی خودم
ماشین بازی
این هم کار جدیدته
میگی مامان نشیم تسه هشتم ( تشنه هستم ) آب می خواد ؟ آبین آب می خواد.مامانی هم بهتون آب می دم یه قلپ می خوری و لی برق چشمهای شیطونت یه چیز دیگه می گن
و اما...
بعد از کسری از ثانیه ماشینهاتو میندازی توش ودر همون حال به خودت میگی مامان نالاحت میشه دعبا می کنه آبین گیه می کنه نکن نکن
خوب پسر شیطونم ، من با شما چه کنم ؟
آقای خوش تیپ ، کو آفتاب ؟...
یه روز اومدیم چندتا در قابلمه و ظروف پلاستیکی با شکلهای هندسی مختلف جمع کردیم و قلشون می دادیم آروین جون بهت گفتم چیزهای گرد راحت تر می چرخند و قل می خورند برای همین چرخ ماشینها همشون گردند .
ببین چطور با شوق و ذوق بسیار داری می گی :مثه همین همییییییییییییییینه
وقتی یه چیزی دستت میدییم ویا شما می خوای چیزی بهمون بدی می گی می شی ( مرسی )
این مییییییییییییییشی اینقدر کشیده میشه تا اون چیز دستمون برسه
آروین کوچولو پسر نقاش ، هنرمند کوچولوی من
تا میومدم فرچه یا قلم مو رو ازت بگیرم می گفتی مامان نکن شی کار می کنی فقد (فقط ) نیگا کن .
چشم عزیزم هر چی شما بگید
الهی قربون دستهای کوچول موچولوی تپلیت بشم من
بابایی هم صورتتو نقاشی کرد
واااااااااااااااااای چه شاهکارییییییییییییییییی
چه خوشمل شدی ؟
وقتی می گم شما بااااااااااااااااااااهوشی الکی نگفتم
اینو دستت گرفتی می گی مامان ا(o) می گم آره می گی گلده ( گرده ) می گم بله گرده می گی مث ویلژ ( wheels ) می گم آره عزییییییییییییییییزم آفرین بعدش گفتی این ژیلوهه( 0 ، zero )
یعنی باید درسته بگیرمت بخورمت تا می تونست بابایی ماچت کرد و لپهات سرخه سرخ شد
بابایی می گه اینهارو تو وبش ننویس
بازی باصدا ها رو هم خیلی دوست داری این بازی همیشگیمونه .
یه چند تا وسیله از جنسهای مختلف می یاریم و میبینی هر کدوم صداهای مختلفی داره و میشه یه کم هم بهشون ریتم داد
تو برای مامانی آهنگ می زنی و من هم برات می خونم
یه پسر دارم شاه نداله
صورتی داره ماه نداله
از خوشگلی تاه نداله
به کسکسونش نیمیدن
به راهه دورش نیمیدن
به کسی میدم کش باشه
پیرهن تنش اتطش باشه
شاه میاد بالشتلش شاهها دولو بلش
واسه دختر کوچیک کوچیک ( به اینجا که می رسی چشمهاتو ریز سرتو کج و خندون می گی کوچیک کوچیک
آیا بدن آیا بدن
باز یه جا آب دیدی ، نتونستی خودتو کنترل کنی
چند بار از روی برگ های خشک رد شدیم خیلی از صدای خش خششون خوشت اومد
دیگه ول کن نبودی ...
آسمون پر بود از ابرهای سیاه جند قطره بارون رو صورتت چکید و بعد چند دقیقه سیل راه افتاد شانس آوردیم نزدیک خونه بودیم وگرنه موش آبکشیده می شدیم
این هم فیگور جدیدته
پسر باهوش و بازیگوشم دیگه مدام ازمون می پرسی این چیه ؟ اون چیه ؟ این کیه ؟ این کجاست ؟
هر کاری داری میکنی دوست داری بهت توجه کنیم می گی بابا نیگا کن مامان نیگا کن .مدام چشمات به صورت منو بابا ، سرت اینورو اونور می چرخه ببینی آیا داریم نگاهت میکنیم یا نه ؟
قند تو قندونه من همیشه خندون بمون
اینجا داری با من و مامان فاطی مهربون شنگول و منگولو و بازی می کنی
بهت گفتم تو منگول باش مامان فاطی حبه انگور منم گرگ
گفتی : نه مامااان شی می گی بعد صداتو کلفت کردی گفتی : من گلدم
ورزشکاره خوش تیپ ، خوش استیل خوش مرام که می گن ایشووووووووووونه
چه نقاشی راحت و دلچسبه با این مداد رنگی های کلفت و قلنبه
اییییییییییییییی جوووووووووونم نوش جوووووووووونت
سیسم ( sesame) بخولم با نون گاهی هم میگی کندد (konded )بخولم
چند وقته پیش رفته بودیم باغ هندوانه دایی شهرام (دایی مامانی ) تا حالا اینهمه هندوانه یه جا ندیده بودی از ته دل جیغ می زدی و ذوق می کردی و داد میزدی داهی شههام ، واتلملوووووووووون
این واتل ملوووووووون همممممممممممممممممه واتل ملوووووووووووووووووووووونند و وسط اونها می دویدی هی زمین می خودی ولی باز ول کن نبودی
هر وقت هندوانه می خریم می گی ماله داهییییییییییییی شهامه
اینم یه جور هندونه خوردنته
این همون بازی تغییر یافته آروین بپر
الان می گی : بپر مامان ( بدون مکس ) خودتو پرت می کنی رو مامان
اینقدر صورتت تو این لحظه شیرین و با مزه میشه که گفتم هر جور شد حتی اگه منجر به شکستن دوربینمون هم بشه باید ازت عکس بگیرم ( دور از چشم بابایی )
عزیزم ببین چه جور خوشدل لالا کردی
این هم از ورزش صبحگاهی که اکثرا ظهر گاهی میشه
یک که میگم دستها بالا
دو که میگم دستها پایین
سه که میگم دستها عقب
چهار که میگم دستها کمر
حالا بشین پاشو بخند دستهاتو وا کنو ببند
آروین جون مشغول کمک به مامانی
آخ که چقد ماهییییییییییییییییییییییییییی
مرسییییییییییییییییی پسر عزیز و مهربونم
وقتی بابا از بیرون می یاد خونه تا زنگ می زنه بدو می ری سمت در می گی: بذال باز کنن ( باز کنم ) ببینم بابا چی خلیده یه روز بابا چیزی برات نخریده بود البته من گفتم که نخره می خواستم خودم برات فرنی درست کنم
نایلون های بابا رو باز کردی دیدی چیزی برای شما نیست شروع کردی به گریه می گفتی آربین دنت می خواد ببسی خوب بله ( خوشمزه ) می خواد هیشی نخولدم بابا که دلش برات کباب شده بود دلش طاقت نیاورد زودی تو رو تو کالسکت گذاشت و با هم رفتید برات قاقا قونوچه خرید .
امان از دست تو آروین شکمو اگه تو هیچی نخوردی میشه بگی این کپلیهات از کجا سبز شدن ؟