با تو حکایتی دگر ...
هفته گذشته مهتاب جون ( دختر دایی مامان جونی ) به همراه همسرش بابک خان و دختر ناز باربیش، هستی جون اومدن شمال .چند روزی رو باهم بودیم و کلی کیف کردیم و خوش گذروندیم مخصوصا شما آروین خان که حسابییییییییی کیفتون کوک شد و حالشو بردی ...
جای مامان فاطی جون مهربونم و بابا عیسی گلم که دلم براشون یه ریزه شده خیلی خالی بود ...
ج
دایی علی جون که دیونه وار دوستش داری و همیشه اینجور صداش می کنی: عئی عئی عئی عئی عئی علییییییییییی از هر 10 تا کلمه 9 تاش علی ناگفته نمونه که نفس دایی هم تویییییییییی ...
آخی ماهی کوشولو
هر موجی که می یومد می گفتی مووووووووج کووووووومک
هشتی و آببین Hashti & Abebin
عاشقتم پسر هنرمند و متفکرم
دایی جون تولدت مبارک
یه غروب زیبا کنار ساحل دریا و یه عالمه خاطرات قشنگ با
عمه راضیه مهربون و عمو ابراهیم جون
پدر و پسر
صدا کردن مامانی به طرق آروینی :
1- مادر 2- مامانی 3- نشییییییم ( نسیم ) 4- مادن MADAN
5- مادودون(مامان جون ) 6- موقعی که خیلی دیگه می خوای ابراز عشق کنی می گی ماما ئیییییییییی
نفسم ، آروینم ، وقتی سرت به کاری گرمه ، یهو به خودت می یای اگه پیشت نباشم سراسیمه و مضطرب دنبالم می چرخی وصدام می کنی تا منو میبینی صورتت خندون میشه و می یای خودت و بهم می چسبونی می گی بگل ( BAGHAL ) مامانی هم بغلت می کنم و بوسه بارون ، همچین که خیالت تخت شد می ری دنبال شیطون بازی هات . وقتی هم بیرونم و می یام خونه تا منو میبینی اول از ذوقت 5 - 6 دور، دور سالن می چرخی و بعد خودتو می ندازی تو بغلم می گی ماما ئیییییییییییییییییییییییی قربون قلب مهربون پسرم که این قد مامانیشو دوست داره
پسر نازم کلوچه شیرینم قشنگترین و بهترین و عزیزترینم
می مییییییییییییییرم برات
با دستهای کوچولوی تپلیت داری به عمه کایت ها رو نشون می دی
رسما دیگه این میزو تبدیل به دفتر نقاشیت کردی
هر موقع داری نقاشی می کشی با خودت حرف می زنی و میگی :
عژیژم آکا آببین ( آقا آروین ) نکاشی ، بتش ( نقاشی ، بکش )
( شازده ، خیلی خودتو تحویل می گیری )
راضی و خشنود از شاهکارت
آخه جیگر طلا ، اینقدر نزدیک به تی وی چشمهای خوشگلت ضعیف میشن
نگی نگفتی
کاردستی به کمک مامان نسیم
حالا داری بزور به بره ناقلات علف می دی
می گی : گلس بخول (GRASS بخور )
می دم بخووول ( می گم بخور )
بعد خودت تستشون می کنی
گلس اوددنی نیت ( خوردنی نیست )
قربون چال رو گونه هات
فدای اون خنده های افسون گرت
با تو انگار تو بهشتم، با تو پرسعادتم من
دیگه از مرگ نمیترسم، عاشق شهامتم من
اگه رو حصیر بشینم، اگه هیچ نداشته باشم
با تو من مالک دنیام، با تو در نهایتم من
با تو شاه ماهی دریا، بی تو مرگ موج تو ساحل
با تو شکل یک حماسه، بی تو یک کلام باطل
با تو انگار تو بهشتم، با تو پرسعادتم من ...