سفر 3 روزه به دیار سبز یشمی
مادر بزرگ مهربون
مادر بزرگ خوش زبون
الهی سایه ات باشه ، همیشه سرمون
خونه ی مادربزرگه هزار تا قصه داره
خونه ی مادربزرگه شادی و غصه داره
خونه ی مادربزرگه حرفای تازه داره
خونه ی مادربزرگه گیاه و سبزه داره
خونه ی مادر بزرگ
يه حوض آبي داره
هزار هزار تا ماهي
رنگ طلايي داره
چند تا درخت گنده
توي حياط اونه
يه صندوق قديمي
كنج اتاق اونه
هميشه توي جيبش
كشمش ومغز پسته!!
ميگه بخور عزيزم
يه وقت نشي تو خسته
مادر بزرگ خوبم
داره يه عينك گرد
يه چارقد گل گلي
با يه عصاي ته گرد
الهیییي مادر بزرگ
پيش ما دائم باشه
روي لبش خنده و...
هميشه سالم باشه
مامانی باهم بلیم ماهی بگیلیم
نیگا کن چقد ماهی چقد زیاده چقد بزلگه
ای ناقلا بازم کلک زدی... کو ماهی ؟
از دیدن اینهمه شمعدونی کلی به وجد اومدی
مثله مامانت عاشق گل شمعدونی شدی
واااااااااااای چه کیفی داره ریه هامون پر بشه از عطر شمعدونی
هر وقت رقصت می گیره می گی
خوشدلا باهد بلقصند بعد اینجور برای مامانیت عشوه می یای
مامانی قربون خودتو ، عشوتو ، نازتو ، رقصتو ، همممممممممممممه چیییییییییییییییت بشم عزیزم
جشن عقد مهسا جون دختر خاله مامانی
آروین جون و عرشیا جون گل گلاب
بزور کنترلت می کردم همش دوست داشتی اون وسط مسطا رو سن برا خودت برقصی و به همه چی هم کار داشته باشی
همش چشمت به سقف تالار بود و آسمون آبیش برات خیلی جالب بود
مامان فاطی مهربونم و خاله جونیه مامانیم
وقتی کیک و شمع و فشفشه رو ببینی دیگه از کنترل من خارج می شی
عزیز دل مادر هر شمعی که شمع تولد نیست می خواستی بری همشونو خاموش کنی
ای شکمو بالاخره خودتو به کیک رسوندی و یه نیمچه ناخونکی هم زدی
بعد اومدی بهم گفتی مامانی خیلی علوسی دوست دالم کیتش (کیکش ) چقدر خوشمژه بود
وقتی همه اون بالا مشغول رقصو پایکوبی بودند شما هم این پایین بیکار ننشستی
به نظرت مامانی من پسر خوبی بودم ؟
معلومه که خوب بودی
این هم یه هدیه از طرف دختر خاله مامانی