روزای زمستونیه آروین جون کوچولوی دوست داشتنیه شیرین عسلیمون
سلام به گلم به عسلم به تموم زندگیم به نفسم به آروینم
شکلات خوشمزه مامان عزیز دردونه من یه مدتیه که خیلی کارم زیاد شده و نمی تونم زود بزود بیام از خودت برات بنویسم
چقدر همه چی داره سریع اتفاق میفته
وقتی می بینمت که چطور به سرعت برق و باد داری بزرگ میشی و مستقل تر و شیرین تر از دیروز
وقتی می بینم که چطور هر روز به دانسته ها و تجاربت زیاد میشه
چطور با کنجکاوی اشتیاق زیاد طالب دونستن چیزای جدید هستی و مدام داری ازمون می پرسی که این چیه چه جور درست شده و....
باورم نمیشه جدا باورم نمیشه اشک تو چشمام جمع میشه با خودم می گم خدااااااااااااااایا یعنی این کوچولوی ناز نازی این فرشته خوشبختی این ماه تابان زندگی این شیطونک وروجک فسقلی پسر منه
خدا جونم شکرت تو بهترین و ناب ترین و خاص ترین نعمتتو بهمون بخشیدی
آروینم اینو بدون که قلب تپنده ی من و بابایی هستی
تو ، تو ، تو
همه چیم تو ، همه چیم تو
دنیایه من فقط تو ، عاشقیام فقط تو
خوب ، عزیزم برسیم به کارهای اینروزای جنابعالی که حسابی داری آتیش می سوزونی
**** هر وقت می خوای بری خرابکاری ، می گی : مامانی می خوام بلم کارامو اندام ( انجام ) بدم ، بعدش بیام
شما هم برو کاراتو اندام بده
بای بای
*** یه روز بهم گفتی سوهوشی ( سروشی ) می خواد برام یه هباپیما بخله آلش( آرش ) هم یه قطاله بزززززززززززززلگ
مامانی سوهوشی کداست ؟ گفتم خونشون
خونشون کدایه؟
گفتم اصفهان
اصففانو باهاش چه جولی دلست می کنند ( منظورت که اصفهان چیه )
اصفهان یه شهر خیلی بزرگه که خیلی ازمون دوره باید سوار ماشین بشیم و هی بریم و هی بریم تا برسیم اونجا
تازه اونجا یه پل بزرگ و قشنگ هم داره بهش می گن سی وسه پل
پل و باهاش چی کال می کنند ؟
پل یه جاده ای که روی رودخونه درست می کنند تا از اینور بتونیم بریم اونور
جاده لو باهاش چی کال می کنند ؟
.
.
.
.
.
.
سیمان و چه چجولی دلست می کنند ؟
و این سوالها اگه وقت داشته باشم تاااااااااااااااااااااااااااااااا ناکجا آباد ادامه خواهد داشت
همه پرسشهات همینطور قطاریه
*** خیلیییییییییییییییییییییییییییی به موسیقی علاقه داری
برات چند مدل صدای ساز دانلود کردم
قربونت برم که بخوبی صدای طبل و فلوت و ویولون و سوت و کیبورد تشخیص می دی
می گی مامان من می خوام آهند ( آهنگ ) بزنم
مردم همه بیدال ( بیدار ) شدن مگه نه؟
مینا و لوژین هم بیدال شدن
( مینا اسم پرنده همسایه بغلیمونه که خیلی دوسش داری هراز گاهی هم می ری مهمونی دیدن مینا و روژین )
ببین مامان نشیمم نیگا کن می ری پرده اتاقتو می زنی کنار که بهم نشون بدی هوا روشن شده اگه شب باشه میگه هیش هییییییش همه خوابند ولی من می خوام آهند بزنم مامان ولمشو کم کنم ؟
*** یه روز مامانی براتون قرمه سبزی درست کردم
از داخل ظرف یه تیکه گوشتی که بهمراه استخوان بود برداشتی گذاشتی تو بشقابت
گفتم مامانی با دست اینکار و نکن هر چی می خوای بهمون بگو
گفتی بابایی اینو می خواست بده گربه بخوره؟ آربین باهد بخوره
گربه ملیضه باهد بره دکتل دالو بخوره آمپول بزنه خوب شه
خوب که همه گوشتشو خوردی گفتی گربه خوب شده؟ استخونو دادی به بابا که بده گربه بخوره
الان هرچی که خیلی دوست داشته باشی همچین که بهت بگیم می دی ما هم بخوریم می گی نه شما ملیضید آربین بخوله شما بلید دالو بخولید خوب بشد
جوجه طلایی قدیم قدیما دست و دلباز تر بودیااااااااااااااا
*** همه خونواده رو با صفت مالکیت بکار می بری
پس بابا عیسایم کدا رفته ؟
مامان محصومم کی می یاد؟
می خوام با سوهوشیم حلف بزنم
عمه ثمینام کداست ؟ آقا داغون ( داوود ) خوبه ؟
مامان مهلبونم دوشت دالم
گاهی هم که تو مراحل تربیتی یه مقدار جدی میشم
می برمت تو اتاقت یه چند ثانیه ای رو تنها باشی ، مثلا فکر کنی
صداتو میشنوم ، همچنان که داری با اسباب بازی هات ور می ری با بغض می گی مامانم که مهلبون بود چلا منو دعبا کرد
مامانمو گم کردم چرا مامانمو گم کردم ؟
چرا مامان مهلبونم انگری شد ؟
*** هر چیزی رو که نباید دست بزنی برش می داری همچین که ببینیمت می یاری می دی دستمون می گی بیا بلاتون کادو آبددم ( آوردم ) بیا ببین چقد خوشدله
این کادو ها رو بده به سامی
*** قربونت عسلیم بشم که تو بازیهات همیشه داری با خودت حرف می زنی یه گوشه از خونه اون کنج مونجا دراز می کشی گاهی پاهوتو می زاری زیر مبل گاهی هم دراز میکشی رو میز وسط یه ریز و بی ترمز از همه چی و همه جا از این شاخه به اون شاخه خیال بافی می کنی و حرف می زنی
یه چند تا دیالوگات اینه :
آقای مهندش می خوای خونه دلست کنی
سیمانالو مخلوط کن آجل بیال دیوال دلست کن سقف دلست کن این این آچال شلاخی و بگیل
هاپو هاف هاف نتن بابا نوئل اومد هپی نیو یل شد بلامون کادو آبلد توش هیچی نیست الکیه خالیه
مامان یه چایی گرم زندبیل ( زنجبیل ) بده بخولم
می خوام آشپز بشم کیک دلست کنم توش چی بلیزم
اسپناچ تخم مرغ پودر کیک
سیاله ها تو آسمونند چجولی بودن
کدا می خوان بلند ؟
ماشین شهلدالی ( شهرداری ) بیا زباله هالو جم کن ببل
من کوتولو بودم حامله بودم
عینک مامان فاطیم کداست؟
یهو وسط حرفات می گی مامان اسپیناج چی میشه منظورت اینه که انگلیسی چی میشه
مامان سرمایه چی میشه ؟
***چند شب پیش اخبار می دیدیم تا نقشه جهان و دیدی گفتی بابایی آشیا آفیقا آملیکال جنوببی
اینهم بگم عزیز مامان پرچم کشور ایران – ژاپن _ آمریکا
هندوستان- چین- استرالیا- اسپانیا رو یاد گرفتی و خیلی از کشور هارو هم از رو نقشه جاشونو بلدی
یک کار بامزت هم اینه لیوان آبتو می ریزی رو میز و با شوق و ذوق زیاد می گی بابایی بدو بیا ببین چی دلست کلدم
بلات آشیا ( آسیا ) دلست کردم
بابایی هم لوس می کنه شما رو می گه بچم دانش پژوهه بزار کارشو بکنه خلاصه خونه شده آزمایشگاه بزرگ جنابعالی
دیگه برنج و حبوبات و کتاب ها و جعبه ابزار و دستگاه فشار و چراغ قوه ... همه وسایل خونه شده ابزار آزمایشگاهی شما که مجوزشو آقای پدر صادر کرده
همچنان عاشق کتابخونی هستی نمی دونم روزی برات چند تا کتاب می خونیم ولی خیلی خوشحالم که اینقده مشتاقی
دست آرش جونی و سروشیمون درد نکنه که برات یه عاااااااااااااااااااااااااالمه کتابهای دوران کودکیشون و آ وردند
شما هم باید ازشون خوب نگه داری کنی که بعدا به سامی جونی بدیاااااااااااااااااا
*** از توی صفحات روزنامه جدول و پیدا کردی گفتی مامان اینو بدم به مامان فاطی جونم
گفتم این چیه ؟گفتی جدپله دیده
گفتم مامان فاطی جدولو می خواد چیکار ؟ خوب حللش کنه دیده
***بابایی یه چند بار بهت گفت فضول
گفتم بابایی فضول چیه پسرم کنجکاوه
این تو گوشت موند
دستگاه فشار مامانو ورداشیتی گفتی بابا فشار بند ( فشار سنج ) و برات کادو آبوددم روشن کنم بابا گفت : ای فضول
فورا بدون مکس گفتی من فضولی نکددم کنداویدم ( کنجکاوی کردم )
*** ایام هفته رو می گی شنپه
ا شنبپه
.... به جمعه می گی (ژممه ) تحطیله هی ژممه تحطیله هی هی هی
***بعد از خوردن غذات 2 تا دستای تپلی خوشگلتو می بری بالا می گی الاهی شک ( الهی شکر)
مامانی دتتت درد نتنه مامانی هم میگم نوش جونووووووووونت گوارای وجودت گاهی لقمه تو دهنمه ونمی تونم فی الفور بگم خودت میگی گوالای ودودمه
مربیات همیشه از اینهمه چیزایی که بلدی ذوق زده می شند و خیلییییییییییییییییی ازت تعریف می کنند و می گن خیلییییییییییییی باهوش و کنجکاو و خوش اخلاقیییییییییییییی و نسبت به سنت خیلی چیزا بلدی و دیگه اینکه چون خیلی باشما کار شده به سادگی نمیشه سرگرمت کرد حتما باید برات برنامه خاصی بگذارند
مامانی هم یه سری از کتابا و نرم افزارهارو بردم در اختیار مهدتون تا شاید مورد استفاده بقیه بچه ها هم قرار بگیره
ناقلای مامانی سرعت یادگیریه زبانت شگفت انگیز شده
علاوه برکلمه یه عالمه جمله و شعر هم یاد گرفتی
خدایاااااااااااا یعنی این همون پسر کوچولوی فینگولیه منه
ممنووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووونم
بابایی برات قاچاقی ( کتک ) پفک خریده بود
دور از چشم مادر نوش جون کردید
ای وای اخمشو ... ترسیدم
این هم از کاردستی چند تا فرفره برای شیطون بلام
جدیدا هرچی تو تلویزیون می بینی ازم می خوای برات درست کنم
این فقط به کاردستی ختم نمبشه
برنامه های آشپزی رو هم خیلی دوست داری
آروین در حین دیدن برنامه آشپزی :
مامانی می خوای برام دسر خوشمزه دلست کنی
واای ببین از گازشون چه بویی می یاد
غذای خوشمزه
نیگا کن چه کیکی و...
کپلک من عافیت باشه
این کلاه و شال گردنو مامان بزرگ سام کوچولو ( مامانیه خاله مژده برات درست کرده بود ) دست گلشون درد نکنه
مامان نشیم هم با عروسکهای کوچولوت خوشگلترش کردم
چطوره ؟ خوشت اومد ؟
راستی ، هرچی جوراب و دستکش و کلاه و... داشتی رو با جک و جونورات مزین کردم
پاستیل عسلیه من عااااااااااااشقتم
تخت پارکتو بردم تو اتاق مطالعه به خیال خودم مامانی کتابامو بخونم وکارامو انجام بدم و شما هم جلوی چشمم تو تختت باشیو بازی کنی ( دور از کتابای مامانی )
.
.
.
مامان بیا خونه دلست کن شندول مندول بازی کنیم
مامان بیا کیتی رو بپوش حف بزن ( منظورت اینه عروسک خیمه شب بازی کیتی رو بزار تو دستت و بجاش حرف بزن )
مامان آلبینو و سالمون بیال بگلش کنم ( آلوین و سالمون )
مامان ...
مامان...
مامان...
یه سوال ؟
به نظرت مامانی تونست چند صفحه بخونه ؟
تولد دایی سعید جووووووووووووووووووووون مهربون و گل و گلاااااااااااااااااااااااااابمون بود
خیلی خیلی خیلی خیلی چقدر بنویسم خیلی ، یه دنیا ، نه ، بیشتر از یه دنیا دلمون براش تنگ شده
مامان فاطی مهربون برامون یه کیک کوچولو گرفت تا در نبود دایی جون تولدشو جشن بگیریم
دایی جونی تو هندوستان ازدواج کرده و یه خانوم گل ، ماه و بسیار بسیار مهربون و دوست داشتنی داره
بعدش هم با هاشون چت کردیم و یه کوچولو دلمون باز شد
تولدت مبااااااااااااااااااااااااااارک دایی جونم
ایشاله شمع 1200000 سالگیتو گیت عزیزم برات روشن کنه
ا
دایی جونم بفرمایید اینم کیک تولدتون
ببخشید باز نتونستم جلوی شکمم ، نه ، جلوی دستام ، نه ، جلوی چشمامو بگیرم
ای جووووووووووووونم
قربون پسر درسخونم
1 ساله و 2 ماهت بود که برات اولین جورچینو گرفتم
احساس کردم برات خیلیییی جالب نیست
اومدم تغییرش دادم بعد دیدم یه تغییر کوچیک چه علاقه بزرگیییییییییییی بوجود آورد
و اون این بود که چون دایی علی و بابایی رو خییلی دوست داری 4 تا از عکساشو رو به جای 2 تا جورچین چسبوندم بعد متوجه شدی که باید دایی بره پیشه دایی و بابا بره پیش بابایی
و اما .... الان به راحتی 3 تیکه ها رو هم جفت و جور می کنی
قربوووووووون ذوق کردنت
عاشق تشویق و جیغ جیغ کردنای مامانی هستی
وقتی اخمویی
وقتی ذوق زده میشی
این حالت بیشتر زمانی اتفاق میفته که ازت بپرسم آروین غذا می خوری ؟
یه پروانه تقدیم به گلم
بعضی از کتاباتو تو قفسه پایین چیدم تا خودت بتونی براحتی برشون داری و بیاری برات بخونم
می گی مامان ، من انتخابمو کددم
هر کتابی رو که برات می خونم اسم نویسندش رو هم بهت می گم
وقتی کتاب می می نی و نی نی داینا رو برات می خونم بهت بگم آروینی شاعرش کیه
می گی ناصل کشاااااااااااااااااابز
یا وقتی کتاب خطر در خیابان و کتاب در خرید و می یاری برات بخونم میگی مامانی اینو اژم تبلایی ( اعظم تبرایی )نبشته اون خانومه
مامان لپ تاپمو بده باهاش کال دالم
باید کالامو اندام بدم فهمیدیییییییی
میگم نگو فهمیدی بگو متوجه شدید
می گی متهجه motehajah شدی
گاهی وقتا هروقت هوا خوب باشه تیکه های نون و بیسکویت و کنجد و... برا ماهیها می بریم
خیلی خوشت می یاد و ذوق زده میشی می گم آروین موافقی بریم رودخونه به ماهیها غذا بدیم
می گی مفافقم
ناقلای شکموی من
یواشکی کنجد را می ذاشتی تو دهنت
بعد نشونم می دی که هیچی نخوردی
این دو تا ماشین هم قلکته
سوغات روژین جونی از سرین
خوشحال و راضی
مامانی تشویقت میکنم شما هم حساااااااااااااابی کیف می کنی
پسر گلی مامانی یه چند روز مریض شدی
با اینکه بد مریض نیستی یعنی همه چیزت ماشاله براهه نه اشتهات و نه تحرکت کم نمیشه
ولی یه چند روز مهد نفرستادمت تا حسابی خوب شی
مریض شدنت هم از این قرار بود
جناب آقای پدر شما رو برد تا موهاتو قدری صفا ببخشه همچنان که تو وانت مشغوله بازی بودی و بابا برات شعر بنفشهههههههههههههههه بنفشههههههههههه رو می خونده از قضا آب سرد میشه حتما شما هم نمی خواستی حس خوندن بابایی رو از بین ببری
خلاصه بعد دقایقی بس طولانی پدر رو متوجه آب سرد داخل وان می کنی و نتیجش
مامانی بیا باز بینیم آویژ شد
واین بود ماجرای چاییدن شما
بستیمت به لیمو و بخور و شلغم و...
خدارو شکر خوب شدی
بعد خوردن انار ( آنار ) این شکلی میشی
مامان یه ببسی چوببی دلست کلدم
چه خوسمزست
اینجا داری شعر اتوبوسو می خونی
واپل آن د باش فیش فیش فیش
فیش فیش فیش
The wipers on the bus go swish, swish, swish
آروینم
تو شنیدنی مث شعر
خواستنی، چون رویا
مثه یک قصه ی تازه
گفتنی برای دنیا
تو تقدس طلوعی
تو عقیقی
تو قشنگترین نگینی
از همه دنیا واسه من
تو یی که قشنگترینی
اولینی ، آخرینی
تو برام عزیزترینی
تو همیشه بهترینی
جای ماه تو آسمونه .... تو چرا روی زمینی ؟
تو یه دنیا مهربونی
با خودت تو سینه داری
توی خوبی و محبت
هیچ موقع کم نمی یاری
توی آسمون قلبم
تویی ماه مهربونم ...
ماه من
آروین من
حتی یک لحظه نمیشه بی تو بمونم