روزهای ما باتو ...
امروز کلی منو بابایی باهات بازی کردیم اینقدر بلند بلند خندیدی که بابات گفت بسه دیگه پسرم دلش درد گرفت .وای از دست این بابایی تو که اینقدر پسرشو لوس می کنه.
آروینم قلنبه مامانی ، وقتی می بینی دهنم می جنبه سریع می یای تو بغلم و به زور می خوای دهنمو باز کنی ببینی مامانی چی خورده که بهت نداده
حالا حق دارم بهت بگم قلنبه ی تپلوی خپلو
جدیدا وقتی بابایی داره با تلفن صحبت می کنه تو هم فال گوش وامیستی فضول باشی ( کنجکاو ) ،
باباییهم عادت داره موقع تلفن زدن راه می ره،تو هم پشت سر بابایی چهار دست و پا هی میری بالا هی میای پایین از این ور سالن تا اون ور سالن ،منم کلی بهتون می خندم و فیلمتون و می گیرم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی