واکسن یکسالگی
آروین جونم دیروز واکسن یک سالگیشو زد .ببخش که یک چند روز با تاخیر این کار انجام شد . دلیلش هم این بود که تولدت و عقب انداختیم .اینجا واکسن ١ سالگی رو فقط ٣ شنبه ها تزریق می کنند . خلاصه اولش یک کوچول گریه کردی و زودی آروم شدی آخه هر چی باشه کوچول هم باشی ولی باز هم یک مردی . ماشالله خوبم قد کشیدی ٧٧قدت بود و ١٢.٨٠٠ وزنت .
من و بابا جون می خواستیم برای هدیه تولدت برات یک صندلی ماشین بگیریم ،بعد از واکسنت ٣ تایی رفتیم فروشگاه (من و مامان )تا برات صندلیت رو بگیریم . که متاسفانه اون رنگی رو که خواستیم نیاورده بودش قرار شد آخر هفته آینده برامون بیارن . تو تا چشمت به عروسک های باب اسفنجی خورد بلند بلند شروع به ناز دادنشون کردی و بابایی هم یک دونه بزرگش و برات ور داشت و تو قبول نکردی و خودت کوچکترینشو ور داشتی و محکم بغلش کردی. ٢ تا خانومهای فروشنده مهربون کلی نازت کردن و بابا هم چون دستش خسته شده بود سریع از فرصت استفاده کرد و گفت می خواین بغلش کنید اونها هم تندی تورو بغل کردندو دست و پای کپل تو نوازش کردند و می گفتند ماشالله چه کپلیه چه نازه چه گوشتش خوردنیه .تو هم انگاره خیلییی خوشت اومده بود از بغلشون پایین نمی اومدی . تو فروشگاه آهنگ کودکانه پخش میشد تا یکیشون بهت گفت دست بزن انگاری منتظر بودی شروع کردی رقصیدن و دست زدن و ول کن ماجرا نبودی و کلی همه خندیدن و قربون صدقه ات رفتن .خلاصه یک ٢٠ دقیقه ای همه رو معطل خودت کردی و بالاخره رضایت دادی که بریم. قربونت برم که اینقدر مهربون و شیرین و خوش اخلاقی و هرجا می ری دل می بری عزیزکم .